سومشخص مفرد:
screwsوجه وصفی حال:
screwingصفت تفضیلی:
more screwedصفت عالی:
most screwedشرایط مشکل
If they don't get this finished on time, they're screwed.
اگه این کار رو بهموقع تموم نکنن، بدبخت میشن.
I'm screwed if I don't finish this project by tomorrow.
اگه تا فردا این پروژه رو تموم نکنم بدبختم.
The broken machine left us feeling screwed.
ماشین خراب باعث شد که ما احساس مشکل کنیم.
پیچ و مهره، رزوه، حدیده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The screwed on the cabinet kept falling off.
پیچ و مهرهی روی کابینت مدام میافتاد.
The screwed of chair made the chair stable.
پیچ و مهرهی صندلی، آن را باثبات میکرد.
The screw came loose and the shelf collapsed.
پیچ شل شد و قفسه فرو ریخت.
مارپیچ، پیچدار، تابیده، تابدار
The road was screwed.
جاده مارپیچ بود.
The baby girl's hair was screwed.
موهای دختربچه پیچدار شده بود.
جانورشناسی اسب پیر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
The rancher decided to retire the screwed.
دامدار تصمیم گرفت که به اسب پیر استراحت دهد.
The screwed was a loyal companion to its rider for many years.
اسب پیر سالها همراه وفادار سوارکارش بود.
انگلیسی بریتانیایی بستهی تنباکو
Can you pass me the screws?
آیا میتوانید بستهی تنباکو را به من بدهید؟
He always carries a screwed in his pocket for when he needs a smoke.
او همیشه یک بستهی تنباکو در جیباش برای زمانی که نیاز به استعمال دارد میبرد.
زندانبان
The screwed watched the inmates closely.
زندانبان زندانیان را از نزدیک تماشا میکرد.
The screws patrolled the prison yard.
زندانبانها در حیاط زندان گشت میزدند.
معاملهگر زیرک
The screwed was able to secure a great price for his client.
معاملهگر زیرک توانست قیمت بسیارخوبی را برای مشتری خود تضمین کند.
He was known as the biggest screwed in town.
او بهعنوان بزرگترین معاملهگر زیرک شهر شناخته میشد.
پروانه (کشتی و قایق)، ملخ (هواپیما)
The ship's screwed malfunctioned, causing it to lose power.
پروانهی کشتی خراب شد و باعث ازدستدادن قدرت آن شد.
The pilot checked the screws before takeoff.
خلبان ملخهای هواپیما را قبلاز بلند شدن چک کرد.
اشکلک شست (ابزار تنبیه و شکنجه)
The screw left deep marks on the victim's fingers.
اشکلک شست آثار عمیقی روی انگشتان قربانی بر جای گذاشت.
The torturer enjoyed twisting the screw, causing immense pain.
شکنجهگر از چرخاندن اشکلک شست لذت میبرد و باعث درد شدید میشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «screwed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/screwed