شکل جمع:
screwdriversپیچگوشتی، آچارپیچگوشتی، پیچکِش
He organized his tools, placing the screwdriver in the toolbox.
او ابزارهایش را مرتب کرد و پیچگوشتی را در جعبهابزار گذاشت.
A screwdriver is an essential tool for any handyman.
آچارپیچگوشتی ابزاری ضروری برای هر تعمیرکار است.
Majid prefers a flathead screwdriver for this type of screw.
مجید برای این نوع از پیچ، پیچگوشتی تخت را ترجیح میدهد.
اسکرودرایور (نوعی کوکتل که معمولاً از ودکا، آبپرتقال و یخ تهیه میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The screwdriver is a simple but classic cocktail.
اسکرودرایور کوکتلی ساده اما کلاسیک است.
Is this screwdriver made with fresh oranges?
آیا این اسکرودرایور با پرتقال تازه درست شده است؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «screwdriver» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/screwdriver