فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Broadly

ˈbrɑːdli ˈbrɔːdli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1

به طور کلی

The professor's lecture was broadly informative, giving students a general understanding of the topic.

سخنرانی استاد به طور کلی آموزنده بود و به دانشجویان درکی کلی از موضوع داد.

The company's marketing strategy is focused broadly on reaching a wide range of consumers.

استراتژی بازاریابی این شرکت به طور کلی بر رسیدن به طیف گسترده‌ای از مصرف‌کنندگان متمرکز است.

adverb

گشوده (لبخند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She smiled broadly.

با دهانی گشوده لبخند زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد broadly

  1. adverb without regard to specific details or exceptions
    Synonyms:
    generally broadly-speaking loosely openheartedly plain-spokenly unrestrainedly humorously funnily drolly quaintly farcically indeterminably outspokenly
    Antonyms:
    narrowly

ارجاع به لغت broadly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «broadly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/broadly

لغات نزدیک broadly

پیشنهاد بهبود معانی