با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Broadly

ˈbrɑːdli ˈbrɔːdli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1
به طور کلی
- The professor's lecture was broadly informative, giving students a general understanding of the topic.
- سخنرانی استاد به طور کلی آموزنده بود و به دانشجویان درکی کلی از موضوع داد.
- The company's marketing strategy is focused broadly on reaching a wide range of consumers.
- استراتژی بازاریابی این شرکت به طور کلی بر رسیدن به طیف گسترده‌ای از مصرف‌کنندگان متمرکز است.
adverb
گشوده (لبخند)
- She smiled broadly.
- با دهانی گشوده لبخند زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد broadly

  1. adverb Without regard to specific details or exceptions
    Synonyms: generally, loosely, broadly-speaking, drolly, farcically, funnily, humorously, indeterminably, openheartedly, outspokenly, plain-spokenly, quaintly, unrestrainedly
    Antonyms: narrowly

ارجاع به لغت broadly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «broadly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/broadly

لغات نزدیک broadly

پیشنهاد بهبود معانی