Systematically

ˌsɪstəˈmæt̬ɪkli ˌsɪstəˈmætɪkli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more systematically
  • صفت عالی:

    most systematically

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb C2
به‌طور روشمند، روشمندانه، به‌طور نظام‌مند، به‌صورت سازمان‌یافته، به‌طور سیستماتیک، به‌طور منسجم، به‌طور متمرکز، از روی اسلوب معین (به‌نحوی که بر اساس مجموعه روش‌های توافق‌شده یا برنامه‌ی سازماندهی‌شده انجام شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The detective carefully and systematically searched the crime scene for evidence.
- کارآگاه با دقت و از روی اسلوب معین صحنه‌ی جنایت را برای یافتن شواهد جست‌وجو کرد.
- The information was systematically recorded and analyzed.
- این اطلاعات به‌صورت سیستماتیک ثبت و آنالیز شدند.
- We searched systematically for evidence.
- ما به‌طور نطام‌مند به دنبال شواهد گشتیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد systematically

  1. adjective With little or no deviation
    Synonyms: orderly, in-order, in regular order
  2. adverb In a systematic or consistent manner
    Synonyms: consistently
    Antonyms: unsystematically

لغات هم‌خانواده systematically

ارجاع به لغت systematically

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «systematically» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/systematically

لغات نزدیک systematically

پیشنهاد بهبود معانی