فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fist

fɪst fɪst

گذشته‌ی ساده:

fisted

شکل سوم:

fisted

سوم‌شخص مفرد:

fists

وجه وصفی حال:

fisting

شکل جمع:

fists

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable C2

مشت، مشت زدن، با مشت گرفتن، کوشش، کار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He clenched his fists.

او مشت‌های خود را گره کرد.

He pounded the table with his fist.

او مشت خود را بر میز کوبید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I fisted my hands inside my pockets to keep them warm.

برای گرم نگه‌داشتن دستانم آن‌ها را درون جیب‌هایم گره کردم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fist

  1. noun clenched hand
    Synonyms:
    hand hold grip grasp clasp clutch clenched fist paw mitt vise

ارجاع به لغت fist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fist

لغات نزدیک fist

پیشنهاد بهبود معانی