گذشتهی ساده:
fistedشکل سوم:
fistedسومشخص مفرد:
fistsوجه وصفی حال:
fistingشکل جمع:
fistsمشت، مشت زدن، با مشت گرفتن، کوشش، کار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He clenched his fists.
او مشتهای خود را گره کرد.
He pounded the table with his fist.
او مشت خود را بر میز کوبید.
I fisted my hands inside my pockets to keep them warm.
برای گرم نگهداشتن دستانم آنها را درون جیبهایم گره کردم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fist