فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Indite

ˌɪnˈdaɪt ɪnˈdaɪt

گذشته‌ی ساده:

indited

شکل سوم:

indited

سوم‌شخص مفرد:

indites

وجه وصفی حال:

inditing

معنی

verb - transitive

انشا کردن، ساختن، درست کردن، تصنیف کردن، نوشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indite

  1. verb to form letters, characters, or words on a surface with an instrument
    Synonyms:
    write inscribe scribe engross
  1. verb to form by artistic effort
    Synonyms:
    create compose produce write pen dictate

ارجاع به لغت indite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indite

لغات نزدیک indite

پیشنهاد بهبود معانی