فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Initialize

ɪˈnɪʃlaɪz ɪˈnɪʃlaɪz

توضیحات:

شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: initialise

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

کامپیوتر راه‌اندازی کردن، راه‌انداختن، مقدار اولیه دادن (تخصیص دادن مقادیر اولیه به متغیرها و ساختارهای داده‌ها)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

If you encounter any issues with the Fast Dictionary application, try to re-initialize it.

اگر با مشکلی در اپلیکیشن فست‌دیکشنری مواجه شدید، سعی کنید آن را مجدداً راه‌اندازی کنید.

We need to initialise the new printer before we can start printing documents.

پیش از شروع چاپ مدارک باید چاپگر جدید را راه‌اندازی کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد initialize

  1. verb divide (a disk) into marked sectors so that it may store data
    Synonyms:
    format initialise

ارجاع به لغت initialize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «initialize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/initialize

لغات نزدیک initialize

پیشنهاد بهبود معانی