فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fallout

ˈfɑːlaʊt ˈfɔːlaʊt

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun

ذرات رادیواکتیو، خردیزه‌های برتابشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun

پیامد، نتیجه، پس‌آیند

The country is still suffering from the fallouts of that wrong policy.

کشور هنوز از عواقب آن سیاست غلط رنج می‌برد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fallout

  1. noun radioactivity
    Synonyms:
    radioactive waste radioactive dust

ارجاع به لغت fallout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fallout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fallout

لغات نزدیک fallout

پیشنهاد بهبود معانی