آخرین به‌روزرسانی:
Intelligently
ɪnˈtelədʒntli
ɪnˈtelɪdʒntli
معنی و نمونه‌جمله‌ها
adverb
زیرکانه، هوشمندانه، ماهرانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Crime must be fought intelligently.
باید هوشمندانه با جرم مبارزه کرد.
She acted intelligently in this difficult situation.
او در این موقعیت دشوار، زیرکانه عمل کرد.
مترادف و متضاد intelligently
-
adverb cleverlySynonyms:skillfully capably sharply shrewdly wisely astutely sensibly logically rationally reasonably knowledgeably knowingly judiciously prudently alertly keenly resourcefully aptly brilliantly sagaciously discerningly perspicaciously comprehendinglyAntonyms:stupidly foolishly badly unintelligently
لغات هم‌خانواده intelligently
-
adjectiveintelligent, intelligible
-
adverbintelligently, intelligibly
ارجاع به لغت intelligently
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «intelligently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intelligently
لغات نزدیک intelligently
- - intelligencer
- - intelligent
- - intelligently
- - intelligentsia
- - intelligibility