فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wisely

ˈwaɪzli ˈwaɪzli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more wisely
  • صفت عالی:

    most wisely

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb C1
    عاقلانه، خردمندانه، آگاهانه، هوشمندانه، با آگاهی، با هوشمندی
    • - Sarah wisely decided to prioritize her work responsibilities and complete them before socializing with her colleagues.
    • - سارا عاقلانه تصمیم گرفت مسئولیت‌هایش را در اولویت قرار دهد و قبل از معاشرت با همکارانش آن‌ها را به اتمام برساند.
    • - The manager wisely delegated tasks to his team members based on their strengths and expertise.
    • - مدیر با هوشمندی بر اساس توانایی‌ها و تخصص اعضای تیمش وظایف را به آن‌ها محول کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wisely

  1. adverb In a wise manner
    Synonyms: sagely
    Antonyms: foolishly
  2. adjective
    Synonyms: tactfully, prudently, circumspectly, sagaciously, shrewdly, judiciously, discreetly, carefully, admirably, discerningly, knowingly, reasonably, sensibly, intelligently
    Antonyms: stupidly, unthinkingly

ارجاع به لغت wisely

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wisely» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wisely

لغات نزدیک wisely

پیشنهاد بهبود معانی