تاثیر بد گذاشتن، اثر بد به جا گذاشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He made a bad impression on his first day at work.
او در اولین روز کاری خود تاثیر بدی گذاشت.
I was worried I'd make a bad impression on her parents.
نگران بودم که روی والدینش تاثیر بدی بگذارم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «make a bad impression» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/make-a-bad-impression