فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Contentious

kənˈtenʃəs kənˈtenʃəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more contentious
  • صفت عالی:

    most contentious

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    ستیزه‌جو، دعوایی، متنازع‌فیه، ستیزگر
    • - The contentiousness of two of the guests ruined the party.
    • - ستیزگرایی دو نفر از مدعوین مهمانی را به هم زد.
    • - He has a contentious nature.
    • - او ذاتی اهل دعوا و مرافعه است.
    • - a contentious topic
    • - موضوع بحث‌انگیز
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد contentious

  1. adjective quarrelsome
    Synonyms: antagonistic, argumentative, belligerent, combative, disagreeable, factious, perverse, petulant, querulous, testy

ارجاع به لغت contentious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contentious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contentious

لغات نزدیک contentious

پیشنهاد بهبود معانی