با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Military

ˈmɪləteri ˈmɪlətri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    militaries
  • صفت تفضیلی:

    more military
  • صفت عالی:

    most military

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع military به‌ جای militaries استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
ارتشی، نظامی، سربازی، جنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Iran's military forces
- نیروهای نظامی ایران
- military discipline
- انضباط ارتشی
- a military parade
- رژه‌ی نظامی
- military preparedness
- آمادگی جنگی
noun uncountable
ارتش، نظام
- The military controlled the government in Argentina.
- در آرژانتین ارتش دولت را تحت کنترل داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد military

  1. adjective soldierlike; concerning the armed forces
    Synonyms: aggressive, armed, army, combatant, combative, fighting, martial, militant, militaristic, noncivil, soldierly, warlike, warmongering
    Antonyms: civilian
  2. noun armed force
    Synonyms: air force, army, force, marines, navy, service, servicepeople, soldiery, troop

لغات هم‌خانواده military

ارجاع به لغت military

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «military» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/military

لغات نزدیک military

پیشنهاد بهبود معانی