فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Invagination

ɪnˌvædʒəˈneɪʃən ɪnˌvadʒɪˈneɪʃən

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

زیست‌شناسی درون‌روی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

The invagination of the blastula is a crucial step in embryonic development.

درون‌روی بلاستولا مرحله‌ای مهم در رشد جنینی است.

The process of invagination allows for the formation of the gastrula.

فرآیند درون‌روی باعث تشکیل گاسترولا می‌شود.

noun

بخش تورفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The invagination of the inner layer of tissue forms a protective barrier.

بخش تورفته‌ی لایه‌ی داخلی بافت سد محافظ را تشکیل می‌دهد.

The invagination of the spinal cord provides cushioning and protection for nerves.

بخش تورفته‌ی نخاع باعث ایجاد محافظت از اعصاب می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد invagination

  1. noun the folding in of an outer layer so as to form a pocket in the surface
    Synonyms:
    introversion infolding intussusception

ارجاع به لغت invagination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «invagination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/invagination

لغات نزدیک invagination

پیشنهاد بهبود معانی