Individualize

ˌɪndɪˈvɪdʒuːəlaɪz ˌɪndɪˈvɪdʒʊəlaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    individualized
  • شکل سوم:

    individualized
  • سوم‌شخص مفرد:

    individualizes
  • وجه وصفی حال:

    individualizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
(از دیگران و سایرین) متمایز ساختن، شخصیت دادن به، جدا کردن، مجزا کردن، به‌صورت فردی در آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We tried to individualize each room by hanging up pictures.
- ما کوشیدیم با آویختن تصویر در هر یک از اتاق‌ها به آن شخصیت دهیم.
- Individualized checks on which the individual's name and address have been printed.
- چک‌های بانکی اختصاصی که نام و نشانی شخص روی آن چاپ شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد individualize

  1. verb To make noticeable or different
    Synonyms: individualise, characterize, differentiate, discriminate, distinguish, personalize, mark, set apart, signalize, singularize, personalise

لغات هم‌خانواده individualize

ارجاع به لغت individualize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «individualize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/individualize

لغات نزدیک individualize

پیشنهاد بهبود معانی