گذشتهی ساده:
individualizedشکل سوم:
individualizedسومشخص مفرد:
individualizesوجه وصفی حال:
individualizing(از دیگران و سایرین) متمایز ساختن، شخصیت دادن به، جدا کردن، مجزا کردن، بهصورت فردی در آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We tried to individualize each room by hanging up pictures.
ما کوشیدیم با آویختن تصویر در هر یک از اتاقها به آن شخصیت دهیم.
Individualized checks on which the individual's name and address have been printed.
چکهای بانکی اختصاصی که نام و نشانی شخص روی آن چاپ شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «individualize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/individualize