سومشخص مفرد:
orientsوجه وصفی حال:
orientingگرویده، متمایل، جهتدار، -گرا، -محور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She is a detail-oriented person who always double-checks her work.
او فردی جزءگرا است و همیشه کارش را دوباره بررسی میکند.
Our company is customer-oriented.
شرکت ما مشتریمحور است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «oriented» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oriented