آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Doughy

ˈdoʊi ˈdəʊi

معنی doughy | جمله با doughy

adjective

خمیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

doughy bread

نان خمیر مانند

His face had gone doughy.

صورتش رنگ پریده و پف کرده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد doughy

  1. having the consistency of dough because of insufficient leavening or improper cooking
    Synonyms:
    soggy pulpy pultaceous pulplike pulpal pulpar baccate

ارجاع به لغت doughy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doughy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doughy

لغات نزدیک doughy

پیشنهاد بهبود معانی