فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Periodicity

piːriːəˈdɪsɪtiː ˌpɪərɪəˈdɪsɪtɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    نوبت، دوری، تناوب، حالت تناوبی، دوره
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد periodicity

  1. noun The quality of recurring at regular intervals
    Synonyms: cyclicity

ارجاع به لغت periodicity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «periodicity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/periodicity

لغات نزدیک periodicity

پیشنهاد بهبود معانی