فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Philander

fɪˈlændər fɪˈlændə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun verb - intransitive
    زن‌باز، زن‌بازی کردن، دنبال زن افتادن، لاس زدن، زن‌دوست بودن
    • - Susan divorced her philandering husband.
    • - سوسن از شوهر زن‌بازش طلاق گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد philander

  1. verb To be sexually unfaithful to another
    Synonyms: womanize, cheat, fool around, mess around, play around
  2. verb Talk or behave amorously, without serious intentions
    Synonyms: coquet, flirt, sue for, chat-up, womanize, dally, butterfly, coquette, romance, mash, womanise

ارجاع به لغت philander

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «philander» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/philander

لغات نزدیک philander

پیشنهاد بهبود معانی