فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Zip

zɪp zɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    zipped
  • شکل سوم:

    zipped
  • سوم شخص مفرد:

    zips
  • وجه وصفی حال:

    zipping
  • شکل جمع:

    zips

توضیحات

در انگلیسی آمریکایی در معنای اول به جای zip از zipper استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    انگلیسی بریتانیایی زیپ (لباس و کیف و غیره)
    • - The zip on the suitcase got stuck.
    • - زیپ چمدان گیر کرده بود.
    • - The zip on his jeans broke.
    • - زیپ شلوار جینش شکست.
  • noun uncountable informal
    انرژی، سرعت
    • - This coffee has enough zip to wake a sleeping bear!
    • - این قهوه انرژی کافی برای بیدار کردن خرس خفته رو داره!
    • - Despite her age, she still has a lot of zip in her step.
    • - او با وجود سنش هنوز هم در گام برداشتنش سرعت زیادی داره.
  • noun uncountable informal
    انگلیسی آمریکایی صفر، هیچ
    • - He scored a zip on the test because he didn't study.
    • - چون درس نخونده بود، توی امتحان صفر گرفت.
    • - The project had zip potential for success.
    • - این پروژه هیچ پتانسیلی برای موفقیت نداشت.
  • verb - intransitive verb - transitive
    زیپ ... را بستن، زیپ ... را باز کردن (کیف و لباس و غیره)، باز شدن، بسته شدن (با استفاده از زیپ)
    • - Can you zip this bag closed before we leave?
    • - آیا می‌توانید قبل از رفتن ما زیپ این کیف را ببندید؟
    • - I need to zip my suitcase before heading to the airport.
    • - قبل از رفتن به فرودگاه باید زیپ چمدانم را ببندم.
    • - The bag suddenly unzipped.
    • - زیپ کیف ناگهان باز شد.
  • verb - intransitive verb - transitive informal
    مثل برق رفتن، مثل برق حرکت کردن، به‌سرعت رفتن، به‌سرعت حرکت کردن
    • - The dog zipped across the park.
    • - سگ در پارک مثل برق رفت.
    • - The sports car zipped on the highway.
    • - ماشین اسپرت در بزرگراه مثل برق حرکت کرد.
  • verb - transitive
    کامپیوتر فشرده کردن (فایل)
    • - I need to zip this file before sending it via email.
    • - باید این فایل را قبل از ارسال از طریق ایمیل فشرده کنم.
    • - The software allows you to zip files quickly.
    • - این نرم‌افزار به شما امکان می‌دهد فایل‌ها را به‌سرعت فشرده کنید.
  • verb - transitive
    شوروشوق بخشیدن، نشاط بخشیدن، حرارت و اشتیاق بخشیدن
    • - Adding a touch of humor will always zip up a dull conversation.
    • - چاشنی طنز همیشه به مکالمه‌ی کسل‌کننده شوروشوق می‌بخشد.
    • - The artist decided to zip up the painting.
    • - هنرمند تصمیم گرفت به نقاشی نشاط ببخشد.
  • noun
    قیژ، ویژ (صدا)
    • - I heard a zip.
    • - صدای قیژ به گوشم رسید.
    • - The sound of the zip startled me.
    • - صدای ویژ مرا متحیر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد zip

  1. noun enthusiasm, energy
    Synonyms: brio, drive, get-up-and-go, go, gusto, life, liveliness, oomph, pep, pizzazz, punch, sparkle, spirit, verve, vigor, vim, vitality, zest, zing
    Antonyms: apathy, enervation, idleness, laziness, lethargy
  2. verb move about quickly
    Synonyms: bustle, dash, flash, fly, hasten, hurry, run, rush, shoot, speed, tear, waltz, whisk, whiz, zoom
    Antonyms: decelerate, slow

Collocations

Idioms

  • zip your lip

    زیپ دهنت رو ببند، دهنت رو ببند، چیزی نگو، هیچی نگو

ارجاع به لغت zip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «zip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/zip

لغات نزدیک zip

پیشنهاد بهبود معانی