فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Button

ˈbʌtn ˈbʌtn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    buttoned
  • شکل سوم:

    buttoned
  • سوم شخص مفرد:

    buttons
  • وجه وصفی حال:

    buttoning
  • شکل جمع:

    buttons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    پوشاک دکمه، تکمه
    • - She opened the top two buttons of her dress.
    • - او دو دکمه‌ی بالای پیراهن خود را باز کرد.
    • - One of my shirt buttons is missing.
    • - یکی از دکمه‌های پیراهنم افتاده است.
  • noun countable
    علامت فلزی یا پلاستیکی که حاوی آرم یا لوگو یا شعار خاصی است و روی لباس نصب می‌شود، سنجاق سینه (تبلیغاتی)
    • - They sold buttons that said: "vote for John Doe."
    • - آن‌ها سنجاق‌های سینه‌ای را می‌فروختند که روی آن نوشته بود: «به جان دو رأی بدهید».
    • - He proudly wore his favorite candidate's button on his shirt.
    • - او با افتخار سنجاق سینه‌ی تبلیغاتی کاندیدای محبوبش را روی پیراهنش نصب کرد.
  • noun countable
    کامپیوتر دکمه، سوئیچ برق (در وسایل الکتریکی مثل کامپیوتر یا چراغ)
    • - I pushed the button but the bell didn't ring.
    • - دکمه را فشار دادم ولی زنگ به صدا در نیامد.
    • - I pressed the button to turn on the light.
    • - دکمه را فشار دادم تا چراغ روشن شود.
  • verb - transitive
    دکمه را بستن
    • - He buttoned his overcoat and went out.
    • - دکمه‌های پالتو خود را بست و رفت بیرون.
    • - She buttoned her shirt up to the neck.
    • - دکمه‌های پیراهنش را تا گردنش بست.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد button

  1. noun fastener
    Synonyms: catch, clasp, fastening, frog, knob, stud
  2. noun pushbutton
    Synonyms: adjuster, dial, knob, on/off, power switch, switch, toggle, tuner

Phrasal verbs

  • button one's lip

    زیپ دهان خود را کشیدن، ساکت شدن، خودداری از صحبت کردن

Idioms

  • on the button

    به‌موقع، سر وقت

    کاملاً درست، مطابق انتظار

ارجاع به لغت button

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «button» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/button

لغات نزدیک button

پیشنهاد بهبود معانی