با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Evaporation

ɪˌvæpəˈreɪʃn̩ ɪˌvæpəˈreɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    تبخیر
    • - The process of evaporation is an important part of the water cycle.
    • - فرایند تبخیر بخش مهمی از چرخه‌ی آب است.
    • - The sun's heat causes evaporation of water from the surface of lakes and oceans.
    • - گرمای خورشید باعث تبخیر آب از سطح دریاچه‌ها و اقیانوس‌ها می‌شود.
  • noun uncountable
    ناپدیدی (عمل محو شدن)
    • - The evaporation of his savings forced him to reconsider his spending habits.
    • - محو شدن پس‌اندازهایش او را مجبور کرد تا در عادات خرج کردن خود تجدیدنظر کند.
    • - The evaporation of her dreams left her feeling empty and lost.
    • - ناپدیدی رؤیاهایش باعث شد که احساس پوچی و گم‌گشتگی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد evaporation

  1. noun drying up; dissolution
    Synonyms: dehydration, dematerialization, desiccation, disappearance, dispelling, dispersal, dissipation, escape, evanescence, fading, melting, vanishing, vaporescence, vaporization
    Antonyms: dampening, soaking, wetting

ارجاع به لغت evaporation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «evaporation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/evaporation

لغات نزدیک evaporation

پیشنهاد بهبود معانی