فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Interfacial

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • adjective
    میان‌پهنه‌ای، میان‌رویه‌ای، هم‌کنشگاهی، هم‌کنشگرانه
  • adjective
    (وابسته به زاویه‌ی میان دو سطح یک بلور یا جسم بلورین) هم‌رخگاهی، هم رخ گوشه‌ای
  • adjective
    لایه‌ای
    • - interfacial tension
    • - کشش میان رویه(ای)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت interfacial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interfacial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interfacial

لغات نزدیک interfacial

پیشنهاد بهبود معانی