فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Observational

ˌɒbzɜːˈveɪʃənl ˌɒbzɜːˈveɪʃənl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • مشاهده‌ای مبنی‌بر مشاهده، وابسته به دیدبانی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد observational

  1. adjective Relying on observation or experiment
    Synonyms: experimental, data-based

ارجاع به لغت observational

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «observational» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/observational

لغات نزدیک observational

پیشنهاد بهبود معانی