فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wand

wɑːnd wɒnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    عصا، گرز، چوب میزانه، چوب گمانه، ترکه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wand

  1. noun rod
    Synonyms: baton, caduceus, scepter, sprig, staff, stick, twig

ارجاع به لغت wand

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wand» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wand

لغات نزدیک wand

پیشنهاد بهبود معانی