فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

War-game

American: ˈwɔːɡeɪm British: ˈwɔːɡeɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - transitive verb - intransitive
    مانور نظامی دادن، جنگورزی کردن، در جنگ آزمون شرکت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد war-game

  1. Synonyms: dry-run, kriegspiel, maneuvers

ارجاع به لغت war-game

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «war-game» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/war-game

لغات نزدیک war-game

پیشنهاد بهبود معانی