آخرین به‌روزرسانی:

    میانگاه به انگلیسی

    معنی

    معادل انگلیسی لغت:

    center, core, epicenter, hub, interval, middle, midpoint, midst, midway, navel, waist

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت میانگاه

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «میانگاه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/میانگاه

    لغات نزدیک میانگاه

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    role-playing cockpit rehearsal socket protagonist trousers incubate theory vague unaffected mitigation pushover figure out counterfactual assemble خشن سرفه بوق زدن شیر خشک فیلم بلند ملافه قبرستان من ساعد سبوس نیایش زیست‌شناسی مغز بچه خرید کردن