گذشتهی ساده:
blindedشکل سوم:
blindedسومشخص مفرد:
blindsوجه وصفی حال:
blindingشکل جمع:
blindsصفت تفضیلی:
blinderصفت عالی:
blindestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کوری عصاکش کور دگر شود
کاملاً کور، نابینا
even a blind pig occasionally picks up an acorn
حتی اشخاص بیعرضه هم گاهی موفق میشوند.
عشق کور است
a nod is as good as a wink (to a blind horse)
عاقل را اشارهای بس است، اشاره نیاز به توضیح ندارد
(عدالت کور است) عدالت تبعیضی قائل نمیشود
there are none so blind as those who will not see
آنان که چشم دارند و نمیبینند از همه کورترند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blind» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blind