امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blindly

ˈblaɪndli ˈblaɪndli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
بدون توانایی دیدن، کورکورانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The driver drove blindly through the fog.
- راننده بدون توانایی دیدن از میان مه عبور کرد.
- He stumbled blindly through the dark alley.
- کورکورانه از کوچه‌ی تاریک عبور کرد.
adverb
کوکورانه، بدون فکر
- I don't follow fashion blindly.
- من کورکورانه مد را دنبال نمی‌کنم.
- They blindly signed the contract.
- قرارداد را بدون فکر امضا کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blindly

  1. adverb without direction, purpose
    Synonyms:
    aimlessly at random confusedly frantically in all directions indiscriminately instinctively madly pell-mell purposelessly wildly
    Antonyms:
    carefully cautiously purposely reasonably sensibly
  1. adverb carelessly
    Synonyms:
    foolishly heedlessly impulsively inconsiderately obtusely passionately purblindly recklessly regardlessly senselessly thoughtlessly tumultuously unreasonably unreasoningly willfully without rhyme or reason
    Antonyms:
    carefully cautiously considerately sensibly

لغات هم‌خانواده blindly

  • adverb
    blindly

ارجاع به لغت blindly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blindly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blindly

لغات نزدیک blindly

پیشنهاد بهبود معانی