با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Lay Off

American: ˈleɪˈɒf British: leɪɒf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    کنار گذاشتن، متوقف ساختن، دست برداشتن
  • phrasal verb
    تعدیل نیرو کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lay off

  1. verb stop doing
    Synonyms: cease, desist, end, give a rest, give up, halt, leave alone, leave off, let up, lie by, quit, rest, spell
    Antonyms: begin, start
  2. verb relieve of responsibility
    Synonyms: discharge, dismiss, drop, fire, let go, oust, pay off, retire early
    Antonyms: employ, hire

ارجاع به لغت lay off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lay off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lay off

لغات نزدیک lay off

پیشنهاد بهبود معانی