به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Play Off

American: ˈpleɪˈɒf British: pleɪɒf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    مسابقه‌ی حذفی دادن
  • phrasal verb
    (دیگران را) به جان هم انداختن، موش دواندن، اختلاف ایجاد کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد play off

  1. phrasal verb Pretend not to be embarrassed, upset, impressed or otherwise affected by something

ارجاع به لغت play off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «play off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/play off

لغات نزدیک play off

پیشنهاد بهبود معانی