فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Salami

səˈlɑːmi səˈlɑːmi

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

غذا و آشپزی سالامی، سوسیس نمک‌زده، سوسیس نمک‌‌‌سودشده، گوشت خوک و یا گوشت گاو خشک‌شده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Can you please pass me the salami?

می‌شود لطفا سالامی را به من بدهی؟

I always keep a stock of salami in my refrigerator.

من همیشه مقداری سالامی در یخچالم نگه می‌دارم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت salami

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salami» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/salami

لغات نزدیک salami

پیشنهاد بهبود معانی