فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Lackey

ˈlæki ˈlæki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun adverb
    ( lacquey ) پادو، نوکر، فراش، چاکری کردن، نوکری کردن
    • - a lackey of imperialism
    • - نوکر امپریالیسم
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lackey

  1. noun servant
    Synonyms: attendant, butler, domestic, doormat, drudge, factotum, flunkey, retainer, steward, subordinate, toady, underling, valet, yes-person

ارجاع به لغت lackey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lackey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lackey

لغات نزدیک lackey

پیشنهاد بهبود معانی