فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Washed-out

ˈwɑʃtˈɑʊt ˈwɒʃtˈaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    رنگ‌ورورفته (پارچه و لباس و غیره)
    • - She wore a washed-out t-shirt.
    • - تی‌شرت رنگ‌ورورفته‌ای به تن داشت.
    • - The washed-out flowers in the garden had lost their vibrancy.
    • - گل‌های رنگ‌ورورفته در باغ شادابی خود را از دست داده بودند.
  • adjective
    بی‌رنگ‌ورو، بی‌حال، بسیار خسته
    • - After a long day of work, I felt completely washed-out and could barely keep my eyes open.
    • - بعد از یک روز کاری طولانی، احساس می‌کردم کاملاً بی‌رنگ‌ورو شده‌ام و به‌سختی می‌توانستم چشمانم را باز نگه دارم.
    • - The actor's washed-out appearance on stage made it clear that he was battling exhaustion.
    • - ظاهر بی‌حال این بازیگر روی صحنه نشان داد که او با خستگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد washed-out

  1. adjective faded
    Synonyms: bleached, colorless, discolored, drained, drawn, dull, etiolated, fatigued, lusterless, not shiny, pale, pallid, run-down, shopworn, tattered, threadbare, tired, worn

ارجاع به لغت washed-out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «washed-out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/washed-out

لغات نزدیک washed-out

پیشنهاد بهبود معانی