امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wizard

ˈwɪzərd ˈwɪzəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    wizards

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable
جادوگر، جادو، طلسم‌گر، نابغه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a financial wizard
- خبره در امور مالی
- a math wizard
- خدای ریاضیات
- wizard eyes
- چشمان جادویی
- a wizard wand
- چوبدستی سحرآمیز
- a wizard dancer
- رقاص مسحورکننده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wizard

  1. noun person who can perform magic
    Synonyms: astrologer, augurer, clairvoyant, conjurer, diviner, enchanter, fortuneteller, hypnotist, magician, magus, medium, necromancer, occultist, palmist, seer, shaman, soothsayer, sorcerer, thaumaturge, warlock, witch
  2. noun person who is highly skilled
    Synonyms: ace, adept, artist, authority, crackerjack, expert, genius, hot shot, pro, prodigy, professional, proficient, shark, star, virtuoso, whiz, whiz kid, wiz
    Antonyms: amateur, rookie

ارجاع به لغت wizard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wizard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wizard

لغات نزدیک wizard

پیشنهاد بهبود معانی