معنی hot commodity به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

hɑt kəˈmɑdəti hɒt kəˈmɒdəti

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

(چیزی یا فرد) پرطرفدار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- In today's market, renewable energy sources are a hot commodity.

- در بازار امروز، منابع انرژی تجدیدپذیر محصولی پرطرفدار است.

- Skilled software developers are a hot commodity in the tech industry.

- توسعه‌دهندگان نرم‌افزار حاذق، افراد پرطرفدار در صنعت فناوری هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت hot commodity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «hot commodity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hot-commodity

لغات نزدیک hot commodity

- hot cell
- hot chocolate
- hot commodity
- hot cross bun
- hot flash

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند