Landlady

ˈlændˌleɪdi ˈlændˌleɪdi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    landladies

معنی

noun B2
زن مهمانخانه‌دار، زن صاحب ملک، میزبان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد landlady

  1. noun
    Synonyms: proprietress, concierge, innkeeper

ارجاع به لغت landlady

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «landlady» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/landlady

لغات نزدیک landlady

پیشنهاد بهبود معانی