OTC

    ˌəʊ- ˌəʊ tiː ˈsiː
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    OTC مخفف لغت Over-the-counter است.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    abbreviation adjective
    پزشکی بدون نسخه، بی‌نسخه (دارو)
    لغات و اصطلاحات پزشکی در انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - She found the OTC allergy medicine to be effective and affordable.
    - او دریافت که داروی آلرژی بدون نسخه، مؤثر و مقرون‌به‌صرفه است.
    - Many patients prefer OTC remedies for minor ailments.
    - بسیاری از بیماران داروهای بدون نسخه را برای بیماری‌های جزئی ترجیح می‌دهند.
    - OTC supplements are often marketed for improved wellness.
    - مکمل‌های بدون نسخه اغلب برای ارتقای سلامتی به بازار عرضه می‌شوند.
    abbreviation adjective
    اقتصاد فرابورس، خارج از بورس (نوعی دادوستد که در آن فعالان بازار سهام، کالاها، ارزها یا سایر ابزارها را مستقیماً بین دو طرف و بدون صرافی یا کارگزار مرکزی معامله می‌کنند)
    لغات تخصصی اقتصاد در انگلیسی
    - The OTC market prices fluctuated wildly last week.
    - قیمت بازار فرابورس در هفته‌ی گذشته به شدت نوسان داشت.
    - The OTC trading environment can be more volatile than traditional exchanges.
    - محیط معاملاتی فرابورس می‌تواند نسبت به صرافی‌های سنتی بی‌ثبات‌تر باشد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد OTC

    1. adjective An over-the-counter drug is bought from a shop without the person who buys it having visited a doctor first
    2. adjective used to describe shares that are traded directly between dealers (= people and organizations that buy and sell for others), rather than on a stock market

    ارجاع به لغت OTC

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «OTC» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/otc

    لغات نزدیک OTC

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند