امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Sea Biscuit

    ˈsiːˈbɪskət siːˈbɪskɪt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      sea biscuits

    توضیحات

    در معنای اول همچنین می‌توان از ship's biscuit به‌جای sea biscuit استفاده کرد.

    در معنای دوم همچنین می‌توان از sand dollar به‌جای sea biscuit استفاده کرد.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    بیسکویت دریایی، بیسکوئیت کشتی (نوعی بیسکویت خشک و سخت که به‌طور خاص برای سفرهای دریایی و شرایط سخت تهیه می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - Sea biscuits were a staple food for many sailors in the past.
    - در گذشته، بیسکویت‌ دریایی غذای اصلی بسیاری از ملوانان بود.
    - Even after months, the sea biscuits remained edible.
    - حتی پس‌از ماه‌ها، بیسکویت‌های دریایی هنوز قابل خوردن بودند.
    noun countable
    جانورشناسی بیسکویت دریایی، سکه‌ی دریایی (جانوری آبزی، پهن، صاف و صفحه‌ای‌شکل از شاخه‌ی خارپوستان) link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده
    - The children found a beautiful sea biscuit while playing on the beach.
    - کودکان درحین بازی در ساحل بیسکویت دریایی زیبایی را پیدا کردند.
    - She carefully placed the sea biscuit in her backpack to take home.
    - او با احتیاط سکه‌ی دریایی را در کوله‌پشتی‌اش گذاشت تا به خانه ببرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد sea biscuit

    1. noun a type of dry, hard bread that was historically used as a long-lasting food supply for sailors and soldiers
      Synonyms:
      ship's biscuit hardtack

    ارجاع به لغت sea biscuit

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sea biscuit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sea-biscuit

    لغات نزدیک sea biscuit

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    ده واحدی دهانه باجه دهانه منقار مانند دو کوژ دوازده دوجین دوام ندارد دوباره ارزیابی کردن دوباره بکار بردنی دوباره بیمه کردن دوباره تنظیم کردن دوباره سازمان دادن دوباره سهم دادن دوباره گذاری دوباره به خدمت احضار شده دوبلین دوبندی دوتکه دود بیرون دادن دودآکنی دودو