با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    سرسوزن به انگلیسی

    آخرین به‌روزرسانی:

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای دوم: سر سوزن

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    کم، ذره

    فونتیک فارسی

    sarsoozan
    اسم
    مجازی iota, bit, jot, mite, speck, trace, whit, pinch, smidgen

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    - سرسوزنی شک در ذهنش نبود.

    - There wasn't an iota of doubt in her mind.

    - او حتی سرسوزنی به انتقادها اهمیت نمی‌داد.

    - He didn't care a bit about the criticism.
    سرسرنگ

    فونتیک فارسی

    sar(e)soozan
    اسم
    the end of a needle, the head of a needle, the point of a needle

    - او سر سوزن را برای هرگونه نشانه‌ی آسیب بررسی کرد.

    - He examined the end of a needle for any signs of damage.

    - این هنرمند از سرسوزن برای ایجاد جزئیات ظریف در نقاشی خود استفاده کرد.

    - The artist used the head of a needle to create fine details in her painting.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت سرسوزن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «سرسوزن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرسوزن

    لغات نزدیک سرسوزن

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار