با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Bourbon

    ˈbɜrːbn ˈbɜrːbn ˈbʊəbən ˈbʊəbən
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها

    noun adjective
    ویسکی بوربن (که در جنوب شرقی ایالات متحده به عمل می‌آید و حداقل پنجاه و یک درصد ماده‌ی اولیه‌ی آن آرد ذرت است)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    noun
    بوربن (نام سلسله‌ای که قرن‌ها بر فرانسه و بخشی از اسپانیا و ایتالیا سلطنت می‌کرد)
    noun
    (از نظر سیاسی و اجتماعی) مرتجع، واپس‌گرا
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد bourbon

    1. noun A European royal line that ruled in France (from 1589-1793) and Spain and Naples and Sicily
      Synonyms: Bourbon dynasty

    ارجاع به لغت bourbon

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bourbon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bourbon

    لغات نزدیک bourbon

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار