Chocoholic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

• noun countable informal
  شکلات‌شیفته، خوره‌ی شکلات، معتاد به شکلات، عاشق شکلات
  • - Whenever I'm feeling down, I turn to chocolate because I am a chocoholic.
  • - هر وقت احساس ناراحتی می‌کنم، به شکلات روی می‌آورم؛ زیرا عاشق شکلات هستم.

  • - My friend is a chocoholic.
  • - دوست من شکلات‌شیفته است.

  • - My sister is such a chocaholic that she even loves trying unique and uncommon chocolate flavors, like bacon-infused chocolate or chili pepper chocolate.
  • - خواهرم به‌قدری معتاد به شکلات است که حتی دوست دارد طعم‌های منحصر‌به‌فرد و غیرمعمول شکلات را امتحان کند، مانند شکلات حاوی بیکن یا شکلات فلفل چیلی.