Family Name

    ˈfæməliˈneɪm ˈfæməlineɪm
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: surname

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    نام‌خانوادگی، فامیلی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - He proudly shared his family name with everyone.
    - او با افتخار فامیلی خود را با همه به اشتراک گذاشت.
    - His family name was known throughout the region.
    - نام‌خانوادگی او در سراسر منطقه شناخته شده بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد family name

    1. noun surname
      Synonyms: byname, cognomen, last name

    ارجاع به لغت family name

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «family name» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/family-name

    لغات نزدیک family name

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند