فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fourth

fɔːrθ fɔːθ

شکل جمع:

fourths

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb A2

چهارمین، چهارم، یک چهارم، یک قسمت از چهار قسمت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

the fourth grade

کلاس چهارم

a fourth of the club's members

یک چهارم اعضای باشگاه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fourth

  1. adjective coming next after the third and just before the fifth in position or time or degree or magnitude
    Synonyms:
    4th quaternary
  1. adverb in the fourth place
    Synonyms:
    fourthly
  1. noun one of four equal parts
    Synonyms:
    quarter one-quarter one-fourth fourth-part twenty-five-percent quartern

ارجاع به لغت fourth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fourth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fourth

لغات نزدیک fourth

پیشنهاد بهبود معانی