فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Fragmental

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    ( fragmentary =) پاره‌پاره، جزءجزء، شکسته، ریز‌شده، ناقص
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت fragmental

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fragmental» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fragmental

لغات نزدیک fragmental

پیشنهاد بهبود معانی