Inner Circle

ˈɪnərˈsɜrːkəl ˈɪnəˈsɜːkəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

(هر گروه کوچک و اختصاصی که دارای قدرت یا نفوذ زیاد باشد) باند، جرگه، دار و دسته، درون گروه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inner circle

  1. noun corps of advisers
    Synonyms: brains trust, brain trust, cadre, charmed circle, cohort, in-crowd, infrastructure, in-group, inside, kitchen cabinet, we-group

ارجاع به لغت inner circle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inner circle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inner circle

لغات نزدیک inner circle

پیشنهاد بهبود معانی