فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک

    Stylist

    ˈstaɪlɪst ˈstaɪlɪst
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun
    سبک‌دار، سبکی، از نظر سبک ادبی، قاضی سلیقه، خوش‌سلیقه، متخصص مد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد stylist

    1. noun one who writes with style
      Synonyms:
      classicist romanticist synthesist objectivist representationist impressionist neotraditionalist actionist nonobjectivist neoexpressionist neoplasticist neoconstructivist neodadaist spatialist tachist informalist
    1. noun a designer
      Synonyms:
      fashion-designer decorator hairdresser hairstylist styler couturier couturière couturière
    1. adjective
      Synonyms:
      expressionist surrealist fauvist neoimpressionist divisionist preimpressionist

    لغات هم‌خانواده stylist

    • verb - intransitive
      style

    ارجاع به لغت stylist

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stylist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stylist

    لغات نزدیک stylist

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه