معنی think tank (or factory) به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈθɪŋkˈtæŋkɔːrˈfæktəri ˈθɪŋkˈtæŋkɔːrˈfæktəri ˈθɪŋktæŋkɔːˈfæktəri ˈθɪŋktæŋkɔːˈfæktəri

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

اندیشکده، اندیشگاه، سازمان پژوهشی، اتاق فکر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- economic think tank

- اندیشکده‌ی اقتصادی

- an information technology think tank

- اتاق فکر فناوری اطلاعات

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد think tank (or factory)

noun research organization

Synonyms: brain trust, ivory tower, workshop

ارجاع به لغت think tank (or factory)

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «think tank (or factory)» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/think-tank-or-factory

لغات نزدیک think tank (or factory)

- think over
- think piece
- think tank (or factory)
- think the world of someone
- think through

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی