فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Washer

ˈwɑʃər ˈwɒʃə(r)
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    washers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    واشر (فلزی یا پلاستیکی)
    • - I need to buy a new washer for my laundry machine.
    • - من باید یک واشر جدید برای ماشین لباس‌شویی بخرم.
    • - She accidentally dropped a washer from her toolbox.
    • - او سهوا یک واشر را از جعبه‌ابزارش انداخت.
  • noun countable
    ماشین لباس‌شویی، شست‌وشوکننده، رخت‌شوی
    • - The repairman fixed the broken washer in no time.
    • - تعمیرکار ماشین لباس‌شویی خراب را در کمترین زمان تعمیر کرد.
    • - I found a sock stuck in the washer.
    • - یک جوراب گیر کرده در ماشین لباس‌شویی پیدا کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد washer

  1. noun A flat ring
    Synonyms: disk, seat, bushing, packing, collar, lock washer, shim, patent washer
  2. noun A machine for washing
    Synonyms: washing-machine, automatic dishwasher, laundry machine, electric washer, automatic washer, gasoline washer, power-driven washer

لغات هم‌خانواده washer

ارجاع به لغت washer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «washer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/washer

لغات نزدیک washer

پیشنهاد بهبود معانی