شکل نوشتاری دیگر این لغت: مور مور شدن
to shiver, to have the shivers, to have the chills, to feel pins and needles, to tingle
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
صدای خندهاش باعث شد پوستم از خوشحالی مورمور شود.
The sound of her laughter made my skin tingle with delight.
هربار که آن ملودی روحزده را میشنوم، مورمور میشوم.
I shiver every time I hear that haunting melody.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مورمور شدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مورمور شدن